ضامن آهو

ضامن آهو

به سایت ثامن الایمه خوش امدید
ضامن آهو

ضامن آهو

به سایت ثامن الایمه خوش امدید

جواب شش موضوع مبهم(امام حسن)

مرحوم قطب الدّین رواندى در کتاب خرایج خود آورده است :
روزى یک نفر از بلاد روم خدمت امام علىّ )علیه السلام( وارد شد و اظهار داشت : من یک نفر از رعیّت تو و از اهالى این شهر هستم .
حضرت فرمود: خیر، تو از رعیّت من و از اهالى این شهر نیستى ؛ بلکه تو از سوى پادشاه روم آمده اى و او چند سؤ ال براى معاویه فرستاده است و چون معاویه جواب آن ها را نمى دانست به من ارجاع شده است ادامه مطلب ...

حجّت و خبر از غیب(امام رضا)


برخى از تاریخ ‌نویسان از شخصى به نام حسین بن عَمرو حکایت کنند:

بعد از شهادت و رحلت امام موسى کاظم علیه السلام عازم مدینه منوّره شدم و به یکى از دوستان خود به نام مقاتل که همراه من بود گفتم : آیا ممکن است که فردا نزد این شخص برویم ؟
مقاتل گفت : کدام شخص ؟ منظورت کیست ؟
پاسخ دادم : علىّ بن موسى علیهما السلام .
گفت : سوگند به خداى یکتا، که تو رستگار نخواهى شد، چرا او را محترمانه نام نمى برى ؟
همانا او حجّت و خلیفه خداوند متعال است
ادامه مطلب ...

سه نوع استدلال بر اثبات امامت در نوجوانى(امام جواد)

مرحوم کلینى ، و عیّاشى و دیگر بزرگان آورده اند:

مدّتى پس از آن که حضرت علىّ بن موسى الرّضا علیهما السلام به شهادت رسید، شخصى به نام علىّ بن حسّان نزد امام محمّد جواد علیه السلام حضور یافت و عرضه داشت :
یاابن رسول اللّه ! مردم نسبت به مقام و موقعیّت شما که در عُنفوان جوانى امام و حجّت خدا بر آن ها مى باشى ، مشکوک هستند و ایجاد شبهه مى کنند؟  ادامه مطلب ...

آئینه تمام نماى پیامبر خدا(امام باقر)



مرحوم شیخ صدوق و برخى دیگر از بزرگان آورده اند:
روزى جابر بن عبداللّه انصارى وارد منزل امام سجّاد، زین العابدین علیه السلام شد، در بین صحبت با آن حضرت ، نوجوانى نورانى وارد مجلس گردید.
همین که چشم جابر بر آن نوجوان زیبا اندام افتاد، لرزه بدنش را فرا گرفت ؛ و از جاى خود بر خاست و مرتّب تمام قامت آن عزیز نورانى را تماشا مى کرد.
و چون با دقّت او را نگریست ، اظهار داشت : اى نوجوان ! جلو بیا، هنگامى که مقدارى که جلو آمد، جابر گفت : اکنون برگرد و برو.  ادامه مطلب ...

بیچاره شدن فرزندى ثروتمند(پیامبر)

امام حسن عسکرى علیه السلام به نقل از امیرالمؤ منین علىّ علیه السلام حکایت فرماید:

روزى پیرمردى به همراه فرزندش نزد رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله شرفیاب شد.
پیرمرد با گریه و زارى عرضه داشت : یا رسول اللّه ! من پسرم را بزرگ کردم و هزاران رنج و زحمت برایش متحمّل شدم و از مال و ثروت خود، او را کمک کردم تا آن که مستقلّ و خودکفا گردید، ولى امروز که من ضعیف و ناتوان گشته ام و تمام اموال و هستى خود را از دست داده ام ، او از هر گونه کمکى به من دریغ مى کند و حتّى لقمه نانى هم به من نمى دهد

ادامه مطلب ...

مرثیّه شاعر و اهمیّت گریه (امام جعفر صادق علیه السلام)


یکى از اصحاب نزدیک امام جعفر صادق علیه السلام به نام زید شحّام حکایت کند:
روزى به همراه عدّه اى در محضر پربرکت آن حضرت بودیم ، یکى از شعراء به نام جعفر بن عفّان وارد شد و حضرت او را نزد خود فرا خواند و کنار خود نشانید و فرمود: اى جعفر! شنیده ام که درباره جدّم ، حسین علیه السلام شعر گفته اى ؟
جعفر شاعر پاسخ داد: بلى ، فدایت گردم.
ادامه مطلب ...

دستور خواب تا هنگام شهادت(امام موسی بن جعفر)

اکثر محدّثین و مورّخین در کتاب هاى مختلفى آورده اند:

هنگامى که مأمورین حکومتى خواستند امام موسى بن جعفر علیه السلام را از مدینه منوّره به سوى عراق حرکت دهند، حضرت به فرزند خود، حضرت رضا علیه السلام دستور فرمود تا زمانى که خبر قتل و شهادت پدرش را نیاورده اند، هر شب رختخواب خود را جلوى اتاق آن حضرت پهن نماید و در آن بخوابد.
خادم آن حضرت گوید: من هر شب رختخواب حضرت علىّ بن موسى الّرضا علیه السلام را جلوى اتاق امام موسى کاظم علیه السلام پهن مى کردم و حضرت رضا سلام اللّه علیه مى آمد و مى خوابید ادامه مطلب ...

زیارت معصومین و شادى مؤ من در عرفه(امام رضا)


مرحوم شیخ مفید و دیگر بزرگان ، به نقل از علىّ بن اءسباط که یکى از اصحاب و دوستان حضرت علىّ بن موسى الرّضا علیهما السلام است ، حکایت کنند:

روز عید عرفه جهت زیارت و دیدار مولایم ، حضرت ابوالحسن ، امام رضا علیه السلام حرکت کردم ؛ چون به منزل حضرت وارد شدم و نشستم ، پس ‍ از لحظاتى مرا مورد خطاب قرار داد و فرمود: الاغِ مرا آماده کن تا بیرون برویم .
وقتى الاغ را آماده کردم ، امام علیه السلام سوار بر آن شد و سپس به سمت قبرستان بقیع جهت زیارت قبر شریف مادرش ، حضرت فاطمه زهراءعلیها السلام حرکت کرد و من نیز همراه سرور و مولایم به راه افتادم
ادامه مطلب ...

شهامت و خطاب به کودکى معصوم(امام باقر)



طبق آنچه که تاریخ ‌نویسان و راویان حدیث نقل کرده اند:
امام محمّد باقر علیه السلام ، در صحنه کربلا حضور داشت و برخى سنّ آن حضرت را در آن هنگام چهار ساله و عدّه اى هم دو سال گفته اند
و هنگامى که حضرت به همراه دیگر اسیران کربلاء وارد مجلس یزید ملعون شد؛ و پرخاشگرى هایى را از یزید در مقابل پدرش امام سجّاد علیه السلام مشاهده کرد.
و چون امام سجّاد، زین العابدین علیه السلام در مقابل سخنان زشت و ناپسند یزید ساکت نبود و جواب مى داد، یزید با اطرافیان خود مشورت کرد و آها پیشنهاد قتل حضرت را دادند.
به همین جهت حضرت باقرالعلوم علیه السلام در همان سنین کودکى ، پس از مشاهده چنین صحنه اى لب به سخن گشود و خطاب به یزید کرد و فرمود:
اى یزید! پیشنهاد و نظریه اطرافیان تو بر خلاف نظریّه اطرافیان فرعون مى باشد، چون که آن ها در مقابل حرکت و سخن حضرت موسى و هارون علیهماالسلام ، گفتند:
اى فرعون ! دانشمندان و جادوگران را جمع کن تا موسى و هارون را محکوم نمایند
ادامه مطلب ...

طرح دو مسئله عجیب و حیرت انگیز(امام جواد)

بنابر آنچه که در تواریخ و روایات آمده است ، ظلم و جنایات خلفاء بنى العبّاس نسبت به اسلام و نیز اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام به مراتب بیشتر و خطرناکتر از ظلم و جنایات خلفاء بنى امیّه بوده است .
بنى امیّه به زور سرنیزه و شمشیر حکومت غاصبانه خود را نگه مى داشتند و همگان متوجّه خطر آن ها بودند.
ولى بنى عبّاس با مکر و حیله و تزویر جلو مى رفتند؛ و با پنبه سَر مى بریدند و همه افراد متوجّه خطر آن ها نمى شدند.
ادامه مطلب ...