شهید نامجو در سال 1317، در بندر انزلی به دنیا آمد و پس از اتمام تحصیلات متوسطه به دانشکده ی افسری راه یافت و این دوره را با موفقیت به پایان رساند. سپس وارد دانشکده ی نقشه برداری گردید و با مدرک لیسانس نقشه برداری فارغ التحصیل شد. وی به زبان های فرانسه و انگلیسی آشنایی داشت. در زمان پیروزی انقلاب، عضو هیأت علمی دانشکده ی افسری بود و به سمت فرماندهی دانشکده منصوب شد و پس از شهادت دکتر چمران به عنوان نماینده ی امام (قدس سره) در شورای عالی دفاع انتصاب و سپس به عنوان وزیر دفاع به کابینه ی شهید باهنر راه یافت. ادامه مطلب ...
امیر سرلشکر ولی فلاحی در سال 1310 شمسی، در طالقان به دنیا آمد و تحصیلات ابتدایی و متوسطه ی خود را در طالقان و تهران گذراند و پس از اخذ دیپلم از دبیرستان نظام، وارد دانشکده ی افسری شد و با درجه ی ستوان دومی فارغ التحصیل و خدمت خود را در نیروی زمینی از فرماندهی دسته شروع کرد و به علت شایستگی هایی که مرتب از خود نشان می داد تا درجه ی سرتیپی پیش رفت. با این وصف از سال 1330 تا 1352، به علت فعالیت علیه رژیم، چهار بار به زندان افتاد. ادامه مطلب ...
همسر شهید فکوری گفته است: یکروز جواد هراسان به خانه آمد و گفت: ساک مرا ببند میخواهم با تیمسار فلاحی به جبهه بروم. برخلاف همیشه نگران شدم و خواهش کردم نرود. به او گفتم: تو مدت ها در جبهه بودی، من و بچهها دوری تو را زیاد تحمل کردیم. به خاطر بچهها نرو، و او برخلاف همیشه شماره تلفنی داد و گفت: هر وقت کاری بود تماس بگیر ولی من باید بروم. سهشنبه قرار بود بیاید ولی دوشنبه زنگ زد و گفت: برگشت ما به تاخیر افتاده و پنجشنبه میآیم. آن شب نگرانی و دلشورهام بیشتر شد و بیخوابی به سرم زد. صبح خواب ماندم و برخلاف همیشه اخبار ساعت 8 را گوش ندادم. هنوز خواب بودیم که یکی، یکی دوستانم به بهانههای مختلف به خانه ما آمدند و وقتی دیدند من از ماجرا خبر ندارم چیزی نمیگفتند. ادامه مطلب ...
از روزی که جنگ آغاز شد تا لحظه ای که خرمشهر سقوط کرد یک ماه بطور مداوم کربلا را می دیدم. «ربنا افرغ علینا صبرا و ثبت اقدامنا و انصرنا علی القوم الکافرین».
بارپرودگارا، ای رب العالمین، ای غیاث المستغیثین و ای حبیب قلبو الصالحین. تو را شکر می گیوم که شربت شهادت این گونه راه رسیدن انسان به خودت را به من بنده ی فقیر و حقیر و گناهکار خود ارزانی داشتی. من برای کسی وصیتی ندارم ولی یک مشت درد و رنج دارم که بر این صفحه ی کاغذ می خواهم همچون تیری بر قلب سیاه دلانی که این آزادی را حس نکرده اند و بر سر اموال این دنیا ملتی را، امتی را و جهانی را به نیستی و نابودی می کشانند، فرو آورم. خداوندا! تو خود شاهدی که من تعهد این آزادی را با گذراندن تمام وقت و هستی خویش ارج نهادم. با تمام دردها و رنج هایی که بعد از انقلاب بر جانم وارد شد صبر و شکیبایی کردم ولی این را می دانم که این سران تازه به دوران رسیده، نعمت آزادی را درک نکرده اند چون دربند نبوده اند یا در گوشه های تریاهای پاریس، لندن و هامبورگ بوده اند و یا در ...
ادامه مطلب ...