ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
همچنین مرحوم علاّمه مجلسى رحمة اللّه تعالى علیه ، به نقل از یکى از اصحاب امام جعفر صادق علیه السلام به نام محمّد بن سنان حکایت کند:
از حضرت صادق آل محمّد صلوات اللّه علیهم شنیدم ، که در جمع اصحاب خود مى فرمود:
روزى شخصى به محضر مبارک محمّد رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله وارد شد، در حالى که حضرت روى حصیرى دراز کشیده بود و سر مبارک خود را بر بالشى از لیف خرما نهاده بود و استراحت مى کرد.
همین که پیامبر خدا صلّى اللّه علیه و آله ، متوجّه ورود آن شخص گردید، از جاى خویش بلند شد و نشست و خواست دستى بر صورت و بدن خود بکشد که آن شخص مشاهده کرد که حصیر بر بدن مبارک حضرت و نخ هاى لیف بر صورت نورانیش اءثر گذاشته است .
با خود گفت : قیصر و کسرى روى پارچه هاى ابریشمى و مخمل مى خوابند و هنوز به این زندگى تشریفاتى که دارند راضى و قانع نیستند، ولى شما با این مقام والا و عظیم بر روى حصیر مى نشینى و بر لیف خرما مى خوابى ؟
و چون رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله ، متوجّه افکار آن شخص شد، او را مخاطب قرار داد و فرمود:
توجّه داشته باش که ما از آن ها بهتر و برتریم .
به خدا قسم ! ما با دنیا و اءشیاء آن رابطه اى نداریم ؛ چون مَثَل ما در این دنیا همانند سواره اى است که بر درختى سایه دار عبور کند، سپس جهت استراحت کنار آن درخت فرود آید و زیر سایه اش بنشیند؛ و چون به مقدار کافى استراحت کرد آن را رها کند و به دنبال مقصد خویش به راه افتد.