ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
در سالى که امام محمّد باقر علیه السلام جهت زیارت خانه خدا
وارد مکّه معظّمه شده بود، پس از طواف کعبه الهى ، در گوشه اى از حرم الهى نشست و
مردم بسیارى جهت پرسش مسائل خود اطراف حضرت اجتماع کرده بودند.
در همان سال هشام بن عبدالملک نیز به همراه برخى از
اطرافیان خود، که از آن جمله نافع - غلام عمربن خطّاب - بود، وارد مسجدالحرام شدند.
نافع با دیدن امام علیه السلام ، از هشام بن عبدالملک
پرسید: این شخص کیست که مردم این چنین اطراف او گرد آمده اند؟
هشام گفت : او ابو جعفر، محمّد بن علىّ است .
نافع گفت : نزد او مى روم و سؤ الى از او مى نمایم ، که
جواب آن را فقط پیامبر و یا وصىّ او مى داند؛ و هشام موافقت کرد.
پس نافع نزدیک آمد و در جمع افراد نشست و سپس گفت : من
تورات و انجیل و زبور و فرقان را خوانده ام ؛ و تمام معارف و احکام حلال و حرام را
مى شناسم .
اکنون آمده ام تا مسائلى را سؤ ال کنم که جواب آن تنها نزد
پیامبر، یا وصىّ او، یا پسر پیامبر خواهد بود.
امام محمّد باقر علیه السلام فرمود: آنچه مى خواهى سؤ ال کن .
نافع گفت : بین حضرت عیسى علیه السلام و حضرت محمّد صلى
الله علیه و آله چه مقدار زمان فاصله بوده است ؟
حضرت فرمود: جواب آن را طبق عقیده شما پاسخ گویم ، یا طبق
نظر خودم بیان کنم ؟
نافع گفت : هر دو جواب را بفرما.
امام علیه السلام فرمود: بنابر نظریّه ما اهل بیت رسالت ،
فاصله آن به مقدار پانصد سال ؛ ولى بنابر نظریّه شما ششصد سال فاصله بود.
نافع گفت : یاابن رسول اللّه ! سؤ الى دیگر مطرح نمایم ؟
حضرت فرمود: آنچه مى خواهى مطرح کن .
گفت : خداوند متعال از چه وقت بوده است ؟
امام محمّد باقر علیه السلام فرمود: بگو چه وقت نبوده است ،
تا پاسخ تو را بیان کنم ؛ و سپس افزود: منزّه است خداوندى ، که قبل از هر چیزى
بوده و بعد از هر چیزى خواهد بود، نه شریکى دارد و نه فرزندى ، او تنها و بى مانند
است .
سپس نافع نزد هشام آمد و گفت : به راستى او عالم ترین مردم
و همانا او فرزند رسول خدا است .