مرحوم کلینى به نقل از امام جعفر صادق علیه السلام حکایت فرماید:
روزى سه نفر زن حضور پیامبر گرامى اسلام صلّى اللّه علیه و آله شرفیاب شدند.
اوّلین نفر از ایشان اظهار داشت : یا رسول اللّه ! شوهر من گوشت نمى خورد، دیگرى گفت : شوهرم بوى خوش عطر استفاده نمى کند، سوّمى عرض کرد: یا رسول اللّه ! شوهرم با من نزدیکى نمى کند.
حضرت رسول از شنیدن چنین سخنانى ناراحت شد و به سمت مسجد حرکت نمود، پس از وارد شدن به مسجد در جمع اءصحاب ، بالاى منبر رفت و بعد از حمد و ثناى الهى چنین فرمود:
چه شده است ! شنیده ام که بعضى از دوستان من گوشت نمى خورند و عدّه اى بوى خوش استعمال نمى کنند و بعضى دیگر با زنان خود هم بستر نمى گردند.
همه بدانید که مَنِ رسول اللّه گوشت مى خورم و بوى خوش استفاده مى کنم و با زنان خود هم بستر مى شوم .
پس هرکس از روش من در تمام جهات زندگى روى گردان باشد، من از او بیزار خواهم بود.
همچنین مرحوم شیخ صدوق آورده است :
عبداللّه بن عبّاس پسر عموى پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله ، حکایت کند:
روزى عقیل نزد رسول خدا حضور داشت و حضرت بسیار نسبت به ایشان اظهار علاقه و محبّت مى نمود، علىّ بن ابى طالب علیه السلام وارد شد و اظهار نمود: یا رسول اللّه ! آیا عقیل مورد علاقه و اطمینان شما است ؟
حضرت رسول صلوات اللّه علیه فرمود: آرى ، به خدا سوگند! من او را به دو جهت دوست دارم : یکى به جهت خودش و دوّم به جهت دوستیش با ابوطالب .
و سپس افزود: همانا فرزندش مسلم در محبّت و دفاع از فرزندت حسین علیه السلام کشته خواهد شد و مؤ منین براى او گریان خواهند گشت و ملائکه ها بر او درود خواهند فرستاد.
ابن عبّاس مى افزاید: رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله ، پس از این سخنان گریان شد و اشکِ چشم هایش ، بر صورت مبارکش جارى گشت و سپس فرمود: من شکایت غاصبین و ظالمین بر اهل بیتم را به خداى سبحان مى کنم .