مأمون رقّى - که یکى از دوستان امام جعفر
صادق علیه السلام است - حکایت نماید:
در
منزل آن حضرت بودم ، که شخصى به نام سهل بن حسن خراسانى وارد شد و سلام کرد و پس
از آن که نشست ، با حالت اعتراض به حضرت اظهار داشت :
یاابن
رسول اللّه ! شما بیش از حدّ عطوفت و مهربانى دارید، شما اهل بیت امامت و ولایت
هستید، چه چیز مانع شده است که قیام نمى کنید و حقّ خود را از غاصبین و ظالمین باز
پس نمى گیرید، با این که بیش از یک صد هزار شمشیر زن آماده جهاد و فداکارى در رکاب
شما هستند؟ !
امام
صادق علیه السلام فرمود: آرام باش ، خدا حقّ تو را نگه دارد و سپس به یکى از پیش
خدمتان خود فرمود: تنور را آتش کن.
همین
که آتش تنور روشن شد و شعله هاى آتش زبانه کشید، امام علیه السلام به آن شخص
خراسانى خطاب نمود: برخیز و برو داخل تنور آتش بنشین .
سهل
خراسانى گفت : اى سرور و مولایم ! مرا در آتش ، عذاب مگردان ، و مرا مورد عفو و
بخشش خویش قرار بده ، خداوند شما را مورد رحمت واسعه خویش قرار دهد.
در
همین لحظات شخص دیگرى به نام هارون مکّى - در حالى که کفش هاى خود را به دست گرفته
بود - وارد شد و سلام کرد.
حضرت
امام صادق سلام اللّه علیه ، پس از جواب سلام ، به او فرمود: اى هارون ! کفش
هایت را زمین بگذار و حرکت کن برو درون تنور آتش و بنشین .
هارون
مکّى کفش هاى خود را بر زمین نهاد و بدون چون و چرا و بهانه اى ، داخل تنور رفت و
در میان شعله هاى آتش نشست .
آن
گاه امام علیه السلام با سهل خراسانى مشغول مذاکره و صحبت شد و پیرامون وضعیّت
فرهنگى ، اقتصادى ، اجتماعى و دیگر جوانب شهر و مردم خراسان مطالبى را مطرح نمود
مثل آن که مدّت ها در خراسان بوده و تازه از آن جا آمده است .
پس
از گذشت ساعتى ، حضرت فرمود: اى سهل ! بلند شو، برو ببین در تنور چه خبر است .
همین
که سهل کنار تنور آمد، دید هارون مکّى چهار زانو روى آتش ها نشسته است ، پس از آن
امام علیه السلام به هارون اشاره نمود و فرمود: بلند شو بیا؛ و هارون هم از تنور
بیرون آمد.
بعد
از آن ، حضرت خطاب به سهل خراسانى کرد و اظهار داشت : در خراسان شما چند نفر مخلص
مانند این شخص - هارون که مطیع ما مى باشد - پیدا مى شود؟
سهل
پاسخ داد: هیچ ، نه به خدا سوگند! حتّى یک نفر هم این چنین وجود ندارد.
امام
جعفر صادق علیه السلام فرمود: اى سهل ! ما خود مى دانیم که در چه زمانى خروج و
قیام نمائیم ؛ و آن زمان موقعى خواهد بود، که حدّاقلّ پنج نفر هم دست ، مطیع و
مخلص ما یافت شوند، در ضمن بدان که ما خود آگاه به تمام آن مسائل بوده و هستیم .