ضامن آهو

ضامن آهو

به سایت ثامن الایمه خوش امدید
ضامن آهو

ضامن آهو

به سایت ثامن الایمه خوش امدید

شیفته زیبارویان نشد و در دام شیاطین نیفتاد(امام جواد)


محمّد بن ریّان - که یکى از علاقه مندان به ائمّه اطهار علیهم السلام است - حکایت کند:
مأمون - خلیفه عبّاسى - در طىّ حکومت خویش ، نیرنگ و حیله هاى بسیارى به کار گرفت تا شاید بتواند امام محمّد تقى علیه السلام را در جامعه بدنام و تضعیف کند.  
ولیکن او هرگز به هدف شوم خود دست نیافت ، به این جهت نیرنگ و حیله اى دیگر در پیش گرفت .
روزى به مأمورین خود دستور داد تا امام جواد علیه السلام را احضار نمایند؛ و از طرفى دیگر نیز دویست کنیز زیبا را دستور داد تا خود را آرایشکردند و به دست هر یک ظرفى از جواهرات داد، که هنگام نشستن حضرت جوادالائمّه علیه السلام در جایگاه مخصوص خود، بیایند و حضرت را متوجّه خود سازند.
وقتى مجلس مهیّا شد و زن ها با آن شیوه و شکل خاصّ وارد شدند، حضرت کوچک ترین توجّهى به آن ها نکرد.
چند روزى بعد از آن ، مأمون شخصى به نام مخارق - که نوازنده و خواننده و به عبارت دیگر دلقک بود و ریش بسیار بلندى داشت - را به حضور خود فرا خواند.
هنگامى که مخارق نزد مأمون قرار گرفت او را مخاطب قرار داد و گفت : اى خلیفه ! هر مشکلى را که در رابطه با مسائل دنیوى داشته باشى ، حلّ خواهم کرد.
و سپس آمد و در مقابل امام محمّد جواد علیه السلام نشست و ناگهان نعره اى کشید، که تمام اهل منزل اطراف او جمع شدند و او مشغول نوازندگى و ساز و آواز شد.
آن مجلس ساعتى به همین منوال سپرى گشت ؛ و حضرت بدون کم ترین توجّهى سر مبارک خویش را پایین انداخته بود و کوچک ترین نگاه و اعتنائى به آن ها نمى کرد.
پس نگاهى غضبناک به آن دلقک نوازنده نمود و سپس با آواى بلند او را مخاطب قرار داد و فرمود:
اتّق اللّه یا ذالعثنون  از خدا بترس ؛ و تقواى الهى را رعایت نما.
ناگهان وسیله موسیقى که در دست مخارق بود از دستش بر زمین افتاد و هر دو دستش نیز خشک شد؛ و دیگر قادر به حرکت دادن دست هایشنبود.
و با همین حالت شرمندگى از آن مجلس ، و از حضور افراد خارج گشت ؛ و به همین شکل - فلج و بیچاره - باقى ماند تا به هلاکت رسید و از دنیا رفت .
و چون مأمون علّت آن را از خود مخارق ، جویا شد، که چگونه به چنین بلایى گرفتار شد؟
مخارق در جواب مأمون گفت : آن هنگامى که ابوجعفر، محمّد جواد علیه السلام فریادى بر من زد، ناگهان چنان لرزه اى بر اندام من افتاد که دیگر چیزى نفهمیدم ؛ و در همان لحظه ، دست هایم از حرکت باز ایستاد؛ و در چنین حالتى قرار گرفتم .

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.